♪☼☺.:: تبسم::.☺☼ ♪

.::.لبخند زبان جهانی است که همه دنیا آنرا میفهمند.::.

♪☼☺.:: تبسم::.☺☼ ♪

.::.لبخند زبان جهانی است که همه دنیا آنرا میفهمند.::.

دویدن برای حافظه خوب است

شکی در این نیست که ورزش کردن برای سلامت خوب است اما از میان ورزش‌ها شاید پیاده‌روی و دویدن بهترین باشد. این ورزش‌ها، نه تنها به سلامت فیزیکی کمک می‌کنند بلکه تاثیرات شگرفی بر حافظه دارند.

طبق تحقیقات اخیر پژوهشگران دانشگاه کمبریج دویدن سبب بهبود حافظه شده و چون به اکسیژن‌رسانی بیشتر به مغز کمک می‌کند در شکل‌گیری صدها هزار سلول جدید حافظه هم دخیل است.
 
انجام مرتب این ورزش چند مرتبه در هفته می‌تواند سبب رسیدن مغز به نهایت قابلیت خود شود. پیش از این گروهی از عصب شناسان آلمانی، با بررسی تواناییهای مغزی چندین دونده در طی چند هفته متوجه شده بودند که قدرت تمرکز و حافظه تصویری در آنها بسیار بالا رفته است.

شرکت کنندگان در این تحقیق باید دو جلسه ?? دقیقه‌ای در هفته را به دویدن اختصاص می‌دادند و پس از آن تست‌های مشکلی را انجام می‌دادند. محققین متوجه شدند در حالی که حافظه این دوندگان در بخش اعداد و ارقام چندان تغییری نداشت، توانایی آنها در به یاد آوردن تصاویر و اشکال و همچنین انجام دادن امور بصری مانند خواندن نقشه یا ساختن چیزی از روی راهنمای مصور، به طور اساسی بهبود یافته بود.
 
برای اثبات این نظریه، محققین در میانه کار، هر گروه از دوندگان را به چند زیر گروه تقسیم کردند و تنها یکی از این زیر گروهها به دویدن ادامه داد، اعضایی که به دویدن ادامه نداده بودند، در انجام تستها به طور مشخصی دچار کاهش دقت و صحت عمل شدند.

یکی از محققین به نام رالف راینهارت (Ralf Reinhardt) گفت: "آنچه در این افراد تغییر کرد، تعداد اشتباهاتشان بود. دوندگانی که تمام ? هفته را به دویدن ادامه دادند مرتکب اشتباهات کمتری میشدند. آنها میتوانستند تستها را با دقت بسیار بیشتری از گروه دیگر انجام دهند.
 
" این گروه تحقیق هنوز به علت این رابطه پی نبرده‌اند، اما سانا استروت (Sanna Stroth)، روانشناس، اعتقاد دارد که بخش هیپو کمپوس (hippocampus) مغز که مسئول تعدادی از تواناییهای حافظه است، کلید اصلی این معما به شمار می‌آید. او گفت: "ما اعتقاد داریم که فعالیت موجب افزایش تولید سلولهای تازه در هیپوکمپوس می‌شود و در ضمن سلولهای موجود را هم حفاظت می‌کند.
 
شاید دلیل تاثیر مثبت دویدن بر حافظه هم همین باشد." نکته جالب‌تر اینکه ورزش در هوای آزاد در تقویت حافظه بیش از ورزش در سالن کمک می‌کند. پس از هوای بهاری استفاده کنید و در پارک‌ها بدوید.

شما چه رنگی را دوست دارید

اثر رنگ ها بر حیات آدمی، از ابتدای پیدایش آن یعنی زمانی که زندگی تحت تأثیر تاریکی و روشنایی قرار داشت، از اهمیت به سزایی برخوردار بود. در اوایل سده ی بیستم "ردولف استیز " پژوهش هایی پیرامون رنگ درمانی در اروپا انجام داد. او طی این بررسی ها مشخص کرد که چونی (کیفیت) ارتعاشی رنگ هایی که از اشکال معین متأثر هستند، می تواند بر روی جان داران، اثرات ویران گر یا سازنده داشته باشد.

درسال 1940 یک دانش مند روسی موسوم به "کروکف " اظهار داشت که رنگ سرخ، بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودکار و رنگ آبی، قسمت پاراسمپاتیک این دستگاه را تحریک می-کند. یافته های او در سال 1958 به وسیله ی دانش مند دیگری به نام "جرارد " مورد تأیید قرار گرفت. به موجب این مطالعات، رنگ قرمز به تندخشمی (تحریک پذیری) و در پی آن به اضطراب می انجامد. در حالی که رنگ آبی سبب تسکین و احساس آرامش می شود.

در ضمن بر اثر نور قرمز و آبی، میزان فشارخون به ترتیب افزایش و کاهش می یابد. بر اساس خواص درمانی رنگ آبی، در مورد استفاده ی ثانوی از این رنگ به عنوان مداوا کننده ی امراض گوناگون، پیش نهادهایی ارائه شد.

پاره ای از رنگ های ویژه، قابل اندازه گیری و در خور پیش بینی بر روی دستگاه عصبی هستند. بدین معنا که فشارخون، نبض و تعداد تنفس تحت تابش نور سرخ، نارنجی و زرد به ترتیب دچار افزایش شدید، متوسط و کم می شوند و همین نشانه ها زیر نور سیاه، آبی و سبز به کاهش شدید، متوسط و کم می انجامد:

در همین مورد، پژوهش های دیگری توسط گیاه شناسان در زمینه ی تأثیر رنگ ها بر روی رشد و نمو گیاهان صورت گرفته است. گیاهانی که زیر شیشه های قرمز قرار داشته باشند، چهار برابر سریع تر از گیاهانی که زیر نور معمولی خورشید واقع می شوند، رشد می کند و بر همین منوال گیاهانی که زیر شیشه های سبز قرار گیرند، رشدشان کندتر می شوند.

هر چند نور سرخ در ابتدا موجب رشد فوری تر گیاهان می گردد. ولی تدریجاً رشد گیاهان کند می شود. در حالی که نور آبی باعث رشد اولیه ی کندتر لیکن، پرورش گیاهانی بلندتر و ضخیم تر می گردد.

در ضمن حیواناتی که در زیر پلاستیک های آبی قرار داده شوند، رشد طبیعی دارند، اما پوشش بدنی آن ها متراکم تر و پرتر می شود و در زیر پلاستیک های سرخ یا صورتی، دچار افزایش اشتها و تسریع رشد می گردند.

طی سال 1950 بررسی ها نمایاند که "یرقان " که باعث مرگ دو سوم نوزادان نارس می شد، زیر تابش نور خورشید مداوا می گردد. این نظریه در سال 1960 مورد تأیید قرار گرفت و تاباندن نور سفید به نوزاد، جای گزین تزریق خون در معالجه ی این بیماری گردید. بعدها مشخص شد که نور آبی، مؤثرتر و کم خطرتر از طیف کامل نور است.

امروزه نور سفید در مداوای سرطان ها، بی اشتهایی، بی خوابی، اعتیاد به باده خواری، دارو و بسیاری موارد دیگر به کار می رود.
نور آبی در درمان یرقان نوزادان اثر فراوانی داشته و همین طور در درمان روماتیسم مفصلی (آرتریت روماتوئید) کاربرد دارد. براساس پژوهش های انجام یافته، بیش تر کسانی که در دوره های متعدد، حداکثر تا پانزده دقیقه، در معرض تابش نور آبی قرار داشتند، کاهش درد را حس کردند. در نتیجه معلوم شد که تقلیل درد به هر دو عامل یعنی نور آبی و مدت زمان تماس با آن بستگی دارد. نور آبی در بهبود بافت های مجروح و پیش گیری از پیدایش زخم، درمان سرطان، توده های خوش خیم و نیز بیماری های پوست و ریه تأثیر دارد.

از سوی دیگر، طیف کامل نور یعنی نور سرخ، در مداوای سردرد های میگرنی و سرطان مؤثر است.
در حال حاضر رنگ ها به نحو گسترده ای به عنوان یک ابزار درمانی در امراض مورد توجه واقع می شوند. شیوه ی نوینی که در خلال دو دهه ی اخیر در معالجه ی امراض به کار می رود، به روش "فتو دینامیک " موسوم است. مطابق این راه کار، تزریق وریدی مواد شیمیایی حساس به رنگ که در زیر اشعه ی فرابنفش قابل شناسایی هستند، باعث تجمع در یاخته های سرطانی شده و زمانی که با نور قرمز که طول موج کوتاه تری دارد، فعال می شوند، سبب تخریب یاخته های سرطانی می گردند. شیوه ی یادشده برای تشخیص و درمان به کار می رود.

رنگ صورتی از دیگر رنگ هاست که به تسکین و آرامش در فرد می انجامد و رفتارهای پرخاش جویانه و دلهره آمیز را مهار می سازد. استفاده از رنگ صورتی در نقاشی دیوار زندان ها به مهار رفتارهای مهاجمانه ی زندانیان و کاهش توان عضله ها در آنان منتهی می گردد. برعکس، در این قبیل موارد از رنگ زرد نباید بهره برد چون موجب افزایش تحریک پذیری می شود. مطابق پژوهش های صورت گرفته، ارتباط مؤثری بین جنایات خیابانی و چراغ های زرد خیابان وجود دارد.

در ضمن مشخص گردیده است که عینک های رنگی (آغشته به رنگ های رقیق) می توانند کمک مؤثری در مداوای اختلالات یادگیری باشند.

برای این که دریابید چه رنگی برای شما، محیط اطراف تان و زندگی راحت تان مناسب است موارد ذیل را بخوانید:

رنگ قرمز
"قرمز، دنیایی است متشکل از خورشیدها، ماه ها، جان ها، ... "

"گیتامالاس "

رنگ قرمز، رنگی است پر قدرت که پیوسته با نیروی حیات و رؤیا مرتبط است.

این رنگ به غلبه بر اندیشه های منفی یاری می کند، هر چند رنگ یاد شده با خشم هم ارتباط دارد. چنان چه ما رنگ قرمز زیادی در دور و بر خویش داشته باشیم، پس از مدتی دچار بیقراری، بی صبری و ناراحتی شویم.

رنگ صورتی
صورتی از لحاظ احساسی، آرام بخش بوده، حس گرمایی ملایم به وجود می آورد. این رنگ: احساس اضطراب و تحریک را کم تر ساخته، ما را با احساس عشق و امنیت در برمی گیرد.

رنگ صورتی، تسکین دهنده ی تنهایی، ناامیدی، حساسیت فراوان و آسیب پذیری است.

رنگ نارنجی
نارنجی، رنگ شادی بخش است. این رنگ سبب رها گشتن احساسات و تسکین ضعف اعتمادبه نفس و نابخشودگی می گردد. نارنجی باعث تحریک ذهن، تجدید حیات و اشتیاق به زندگی شده و یک ضد افسردگی مؤثر است. از همین روی، هلو برای خستگی زیاد، مناسب است.

رنگ سبز
سبز، پیوستگی ژرف با طبیعت دارد و به این ترتیب در ایجاد احساس یک رنگی با سایرین و طبیعت، بسیار اثر بخش است. ما وقتی به طور غریزی به دنبال این رنگ می رویم که تحت فشارهای روانی هستیم؛ سبز تیره به ما احساس راحتی، آرامش، خون سردی، کاهش فشار روحی و تعادل می دهد. سبز تیره نشان دهنده ی هجوم مرگ بوده و نمایان گر عدم اعتمادبه -نفس، نبود عشق و خوش رویی است.

رنگ زرد
زرد، رنگی نشاط آور، درخشان و روح بخش است. رنگی برای جشن و روزهای آفتابی، رنگ مذکور با بخش های هوش و انتقال افکار مغز مربوط است، به همین سبب به قدرت تشخیص، حافظه و تفکر دقیق و خالص، تصمیم گیری و قضاوت، مدد می رساند. این رنگ علاوه بر آن، در سامان دهی درست و جذب ایده های نوین مؤثر است. رنگ زرد روشن سبب اعتماد به نفس و خوش بینی می شود و برعکس زرد تیره، نشان دهنده ی ترس است.

رنگ فیروزه ای
رنگ سبز - آبی تداعی گر تازگی اقیانوس است. از همین روی، نیروبخش، خنک و مثل رنگ سبز آرامش بخش است. رنگ فیروزه ای برای خستگی مفز، بسی مؤثر است. این رنگ که ما را برای شروع ناگهانی تشویق می کند، هنگامی که احساس تنهایی می کنیم، به سبب خاصیت تحریک کنندگی اش، یاری چشم گیری می نماید.

رنگ آبی
رنگ آرام بخشی است و قسمت بیش تری از مغز را نسبت به زرد، درگیر می کند. نشان دهنده ی شب است به همین جهت به ما احساس آرامش می دهد؛ انگار توسط آسمان عمیق و آبی تحت تأثیر قرار گرفته ایم. آبی روشن به ما احساس سکون و مصون بودن از تمامی فعالیت های هیجان انگیز روزانه داده، سبب بهبودی بی خوابی می شود. رنگ آبی باعث القای مهار موضوع و نوآوری فکر می شود. آبی نیمه شب، همانند یک آرامش بخش قوی بر ذهن تأثیر می گذارد. هر چند استفاده ی زیاد از این رنگ ممکن است خاصیت القای افسردگی داشته باشد.

رنگ زرشکی
هنگامی که راجع به وضع خود احساس ناامیدی و دلواپسی می کنید یا خشم گین و شکست خورده هستید، رنگ زرشکی شما را از این حالت خارج می سازد و سبب می گردد روح تان اوج گیرد! این رنگ یک رنگ روحانی است اما با محبت، پشتیبانی و دل سوزی هم مرتبط است. رنگ مزبور، آرام بخش هم می تواند باشد. بنابراین چنان که افسردگی مزمن دارید، از این رنگ نپرهیزید.

نیلی، بنفش و ارغوانی
این رنگ ها اثرات ژرف روانی دارند و در مراقبت های روانی برای آرام کردن و نجات بیمار از پاره ای امراض روانی - حاصل از ناهنجاری های عصبی - مورد استفاده قرار می گیرند. رنگ های مورد بحث، ذهن را متعادل ساخته، سبب تغییر شکل دل مشغولی و ترس های انسان می شوند.

نیلی، یک رنگ روانی قوی است که باعث تحرک مغز و تحریک تخیل می گردد. به علاوه، این رنگ یک آرام بخش مؤثر است بنفش و ارغوانی رنگ های انتقال در سطوح عمقی هستند، صلح و آرامش می آورند و ترس و تکانه (شوک) را از بین می برند. این رنگ ها، خاصیت های پاک کنندگی در اختلالات احساس دارند، هم چنین با امیال هنری و موسیقیایی رمز آمیز حساسیت نسبت به زیبایی ایده آلیستی، تحریک خلاقیت و هم دردی نیز ارتباط دارند. بنفش، تأثیرات روانی فراوانی دارد و فردی که خیلی به این رنگ علاقه دارد باید مقابل دنیای خیالی در برابر زندگی محافظت گردد. ارغوانی با محافظت روانی در ارتباط است.

سیاه
این رنگ، ویژگی های آرامش بخشی، محافظت کنندگی و رمز آلود بودن را با هم داراست، سیاه در ضمن قادر است جلوی رشد و تغییر ما را بگیرد. ما معمولاً برای پنهان شدن از دنیا، در رنگ سیاه مخفی می گردیم.

سفید
رنگ خلوص ناب، سفید است. این رنگ محافظ و در برگیرنده است و راحتی و آرامش می آورد. تکانه های احساسی و ناامیدی را تسکین می دهد و کمک می کند تا احساسات، افکار و روح شما را پاک سازد.

چنان که به زمان و فضایی نیازمندید که بر زندگی تان اثر نهد، رنگ سفید می تواند به شما آزادی بی حد و اندازه دهد. البته استفاده ی افراطی از این رنگ ممکن است سرد و منزوی کننده باشد.

نقره ای
نقره ای، رنگ ماه است که پیوسته در حال دگرگونی است. این رنگ با اصول زنانگی، احساس و بعد حساسیت های مغز در ارتباط است. در ضمن متعادل کننده، هماهنگ کننده و از لحاظ ذهنی، پاک کننده است.

قهوه ای
رنگ زمین زاینده! قهوه ای احساس پای داری می دهد و ناامنی را می زداید. هر چند موجب تجمع احساسات و ترس از دنیای بیرونی می شود. علاوه بر این، نیروهای ذهنی را محدود می سازد که ناشی از نبود اعتماد به نفس است.

خاکستری
خاکستری، نمایان گر استقلال، اعتماد به نفس و خوداتکایی است. خاکستری، محافظی در برابر تأثیرات بیرونی است. گرچه خاکستری معمولاً احساسات منفی ایجاد می کند. مثلاً ابرهای ضخیم، مه و دود خاکستری هستند. خاکستری، رنگ فرار است و عدم تولید؛ چون نه سفید است و نه سیاه. این رنگ، دیواری در اطراف شخص می کشد. جدا، غیر متعهد و غیر درگیر می ماند و در نهایت به تنهایی منجر می شود و ضمناً این رنگ، نمایش گر خود انتقادی است.

طلایی
طلایی، مثل زرد، با خورشید در ارتباط است و از همین رو با فراوانی و توان ایده آلیستی، هوش و ادراک مرتبط است. این رنگ سبب تجدید حیات ذهنی و تجدید انرژی شده، در چیره گی بر ترس، عدم اطمینان و عدم علاقه یاری می کند. طلایی کم رنگ بر افسردگی و تیز کردن ذهن اثر دارد.

تأثیرات فیزیکی رنگ ها
تا چندی پیش گمان می رفت که نور، تنها به بینایی مرتبط است؛ ولی امروزه کاملاً مشخص گردیده که رنگ ها برای این که اثرات تن کرد شناسی (فیزیولوژیکی) و روان شناسی خویش را نشان دهند، نیازی به این که دیده شوند، ندارند.

امکان دارد رنگ ها به وسیله ی نابینایان، کور رنگ ها و کسانی که چشمان شان را بسته اند؛ نیز تشخیص داده شوند. این پدیده که بدان بینایی بدون چشم گفته می شود از سال 1920 مورد مطالعه قرار گرفت. در این سال طی آزمایش هایی مشاهده شد که افراد هیپنوتیزم شده ای که چشم شان بسته است، می توانند رنگ ها و اشکال اشیاء را با پیشانی خود تشخیص دهند. در سال 1960 در روسیه مطالعاتی در این قلمرو صورت گرفت و براساس آن از هر شش مورد آزمایش، یک تن قادر بود با دیدگان بسته، رنگ و شکل شیء مورد نظر را بعد از 30-20 دقیقه با نوک انگشتانش تشخیص دهد. این زمان در نابینایان حتی سریع تر است.

درباره ی علت این پدیده، بررسی ها متوجه هورمون های "ملاتونین " و "سروتونین " که هر دو به وسیله ی غده ی "پینه آل " در مغز تولید می گردند، معطوف شد. ملاتونین، هورمونی است که جانوران توسط آن به نور واکنش نشان می دهند و تغییرات روزانه، ماهیانه و فصلی بدن شان به کمک آن مهار می شود. سروتونین هم یک واسطه ی شیمیایی پر اهمیت در مغز شمرده می شود که تغییر عمل آن بسیار مرتبط با اختلالات مغزی از جمله روان پریشی (اسکیزوفرنی) و توهم است. سروتونین، ماده ی محرکی است که روزانه تولید می شود، در حالی که تولید ملاتونین به وضعیت خواب فرد بستگی دارد. به گونه ای که با شروع تاریکی مقدار آن افزایش یافته و با آغاز روشنایی از مقدارش کاسته می گردد.

مهم ترین نقطه ی اثر ملاتونین، هیپوتالاموس است؛ یعنی آن بخش از مغز که واسطه ی تأثیرات هورمون های گوناگون و منظم کننده ی احساسات فرد است. تغییر در تولید ملاتونین در واکنش به نور بر روی تک تک یاخته های بدن و به ویژه فرآیند تولید مثل، اثر می نهد. مقادیر فراوان ملاتونین در زنان موجب اختلالات تخمک گذاری و بی اشتهایی عصبی و در مردان سبب کاهش تولید اسپرم می شود. گذشته از این، افسردگی در آدمیان، ارتباط کاملاً تنگاتنگی با سطح ملاتونین بدن دارد و بیماران افسرده، به نور طبیعی خورشید و و یا نور درمانی با لامپ های تولید کننده ی نور سفید، بازتاب مطلوبی از خود نشان می دهند.

پژوهش ها حکایت از آن دارند که بخش های خاصی از مغز، نه تنها به نور حساس هستند که به طول موج های متفاوت نور هم واکنش های گونه گون می نمایانند، بدین ترتیب که طول موج های مختلف رنگ ها، تأثیرات گوناگونی بر روی دستگاه غدد داخلی گذاشته، باعث کاهش یا افزایش تولید هورمون ها می شود.
رنگ درمانی، ریشه در تاریخ باستانی بشر دارد و اصول اصلی آن در فرهنگ های مختلف سرتاسر جهان یک سان است.

تست شخصیت شناسی صبحانه

روی میز صبحانهء شما این میوه‌ها گذاشته شده‌اند، که یکی را باید انتخاب کنید:

۱. سیب

۲. موز

۳. توت فرنگی

۴. هلو

۵. پرتقال


اولین انتخاب شما کدام خواهد بود؟

لطفاً خوب فکر کنید و به میز غذا حمله‌ور نشوید!

این یک امتحان بزرگ است و نتیجۀ آن شما را متحیر خواهد کرد.

انتخاب شما چیزهای عجیبی در مورد شما خواهد گفت.

باز هم فکر کنید و قبل از انتخاب‌کردن به انتهای صفحه  نروید.

پس از انتخاب برای شناخت خودتان نتیجه را در انتهای صفحه ببینید....

عجله نکنید، خوب فکر کنید!

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

â

با توجه به انتخاب شما...

سیب:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول سیب بخورد.

موز:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول موز بخورد.

توت‌فرنگی:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول توت‌فرنگی بخورد.

هلو:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول هلو بخورد.

پرتقال:
این یعنی شما شخصی هستید که دوست دارد اول پرتقال بخورد.

امیدوارم که باانجام این تست شناخت بهتری از خودت به دست آورده باشی.

توجه به نتیجۀ این تست می‌تونه تو را به سمت آسودگی و درک و فهم و آرامش و سلامتی و ابدیت و حقوق بشر و پول و انرژی حق مسلم ما و... راهنمایی کنه، پس نسبت بهش بی‌تفاوت نباش.

همچنین من میدونم که الان خیلی دلت میخواد که منو پیدا کنی...

اگر فکر میکنید بد شانس هستید بخوانید

شاید این جمله را به همراه شکایت و غرغر از اطرافیان خود شنیده باشید! و بعد هم با آب و تاب توضیح می دهند که:«پدر و مادر و خانواده ام چنین هستند؟!» ، « دوستان نامرد بیچاره ام کردند»، « از نظر اقتصادی هم شانس نیاوردم!؟»، « در کنکور هم بدشانسی آوردم چون سئوالات امسال خیلی سخت بود» ، « از بدشانسی ، همسر خودخواه نصیب ما شده!» ،« بچه هایم هم که گلی به سرم نزدند؟!» ،« در محیط کار هم ، مدیر تبعیض قائل میشه و ...!!» و هزارو یک بهانه دیگر.

اگر چه تقصیر را به گردن همه انداختن، برای لحظاتی به ما آرامش کاذب می دهد ، ولی قدرت تغییر وضعیت و تغییر سرنوشت را نیز از ما می گیرد.

اینکه همه قدرتها را از خود بگیریم و به محیط و دیگران بدهیم؛ نشان می دهد که بی مسئولیتی و فرار از مسئولیت را به عنوان شیوه اصلی زندگی خود انتخاب کرده ایم. ما نیاز داریم که مسئولیت پذیر شویم. تا وقتی که بدقولی خود را گردن ترافیک می اندازیم، تا هنگامی که تنبلی و شکست برنامه مان را گردن روزگار و سرنوشت می اندازیم، نیاز به تغییر خودمان و قبول مسئولیت را از خود سلب می کنیم. یادمان باشد ممکن است سیل بیاید، ولی این اراده ماست که ما را بر می انگیزد تا از جلوی آن کنار برویم، یا در برابر آن سدی ایجاد کنیم و تدبیری بیندیشیم. ولی اگر جلوی سیل دراز کشیدیم و منتظر شانس باشیم، حتما بدشانس ترین خواهیم بود.

وقتی ما احساس کنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذاریم . فکر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند .

همه چیز در این دنیا از انرژی ساخته شده است . چون طبق نظریه نیوتون جهان از ماده + انرژی ساخته شده است که دیدیم که اخیرا کشف شده است که ماده نیز از انرژی ساخته شده است .افکار ما و خاطرات و ذهن ما ماده ای هستند با انرژی و فرکانس بسیار بالا بخاطر همین غیر قابل دیدن هستند . اما می بینیم که قابل درک هستند .خیلی وقتها وقتی به چیزی که معتقد هستیم به سرمان می آید مثلا معتقدیم که بعد از هر خنده گریه هست . این باعث می شود که ناخودآگاه ما انرژی هایی از خود ساطع کند که در جهان هستی تاثیر گذار باشد . ناخودآگاه دوست دارد ما را به سمتی ببرد که ما معتقد به آن هستیم بنابر این ما را به سمت گریه کردن می کشاند .

و ما در تمام لحظات بدون اینکه خودمان بدانیم به سمت گریه کردن سوق پیدا می کنیم که در نهایت علت آنرا پیدا می کنیم (نا خودآگاه آنرا پیدا می کند ) و گریه می کنیم . انرژی افکار ما در محیط پخش می شود و روی همه چیز تاثیر می گذارد . احتمالا حتما برای شما پیش آمده که از محل و یا مکانی متنفر باشید و دوست نداشته باشید که به آنجا بروید این مسئله دقیقا به خاطر وجود انرژی های منفی موجود در آنجا است که روی شما تاثیر گذاشته و شما به صورت ناخودآگاه از آنجا فراری می شوید . و هزاران پدیده دیگر که علت همه آنها انرژی است . در مورد شانس هم همینطور است :

کلید موفقیت
وقتی ما احساس کنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تاثیر می گذاریم . فکر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند . و همین طور هم بدشانسی هر انسانی که معتقد است بسیار بد شانس است همیشه بدشانسی می آورد . بین افرادی که می شناسیم خیلی ها را می بینیم که به بدشانسی خود معتقد هستند و همچنان بد شانسی می آورند . بهتر است از این به بعد فکر کنیم خوش شانسیم .


برای اینکه کمتر از دست این بدشانسی فرضی رنج بکشید بهتر است در مقابله با مسائل ، طبق الگوی حل مسئله زیر عمل نمائید:
1 - مشکلات خود را دقیق تعریف کنید، و از نظر اولویت ، یکی که مهمترین است را مشخص کنید.

2 – تمام راههایی را که در جهت حل مشکل به فکرتان می آید یادداشت نمائید.

3 – با دوستان ، آشنایان، و متخصصین ( کسانی که اولا تجربه و علم دارند، ثانیا مورد اعتماد و اطمینان هستند) مشورت کنید و راه حل های آنها را نیز یادداشت کنید.

لطفا موفقیت خود را با هدفتان ارزیابی نکنید. بلکه موفقیت خودرا با تلاشتون اندازه گیری کنید.

4 – میزان توانایی ها و امکانات خود و دیگرانی که حاضر هستند به شما کمک کنند را لیست کنید.

5 – محدودیت ها، ضعف ها و احتمال شکست هر یک از راههایی را که یادداشت کردید، جلوی آنها بنویسید.

6 – از بین همه راهها، راهی که با توجه به توان و امکانات شما ، بیشترین احتمال موفقیت ، بهترین راه دسترسی و کمترین معایب و مشکلات را دارد، انتخاب کنید.

7 - مراحل پیمودن این راه را مشخص کنید و زمان بندی لازم برای هر مرحله را در نظر بگیرید. همچنین اقداماتی را که در هر مرحله نیاز است که انجام دهید مشخص نموده و آماده انجام آن شوید.

8 – وقتی در مسیر حل مشکل خود، تلاش می کنید یا در پی هدفی هستید، بیشتر روی تلاش و مسیری که حرکت می کنید، تمرکز کنید و به خاطر پیمودن راه، خود را تشویق کنید. لطفا موفقیت خود را با هدفتان ارزیابی نکنید. بلکه موفقیت خودرا با تلاشتون اندازه گیری کنید. مثلا اگر برای آزمون کنکور مطالعه می کنید، میزان ساعات تلاش ، برنامه ریزی و پیوستگی زحمات شما قابل تقدیر است و باید خود را به میزان این تلاشها تقویت و تشویق کنید، نه با نتیجه کنکور و رتبه قبولی خود در کنکور.

9 – در راه موفقیت، مرتبا میزان پیشرفت برنامه را بسنجید و نقاط ضعف آن را بر طرف کنید. انعطاف پذیری برنامه اگر در جهت انجام بهتر آن باشد، گام بلندی به سوی هدف خواهد بود.

اگر طبق فرایند حل مسئله عمل کنید، به زودی متوجه می شوید اکثر آن چیزی را که تحت عنوان شانس بد، تعبیر و تفسیر می کردید، همان تنبلی، بی برنامگی، عدم مشورت، عدم دقت، عدم تلاش، استمرار نداشتن، لذت طلبی افراطی و بلندپروازیهای شما بوده است.

روانشناسی دست خط افراد مختلف

کسانى که خطى نامرتب دارند
احتمالاً در زندگى بسیار فعال هستندو به همین دلیل برایشان مشکل است که بتوانند ثابت و بى تحرک بمانند و برخى از کارهایشان حساب شده و سنجیده نیست. به همین دلیل گاهى اوقات براى دوستان و افراد خانواده غیرقابل پیش بینى هستند. آزادى شخصیتى براى آن ها خیلى مهم است و اهمیت زیادى به استقلال خود مى دهند و ممکن است گاهى خیلى احساساتى رفتار کنند

کسانى دست خط مرتب و خوانایى داشته باشند
مى توان این طور برداشت کرد که آن ها خودشان را بسیار کنترل مى کنند و دوست ندارند به راحتى شخصیت خود را لو بدهند. حتى گاهى اوقات برایشان مشکل است که احساساتشان را بروز دهند و آن را سرکوب مى کنند.

کسى که خیلى پررنگ مى نویسد و قلم را زیاد فشار مى دهد
احتمالاً علاقه زیادى به مخالفت کردن با دیگران دارد؛ چرا که احساس قدرت واعتماد به نفس زیادى مى کند و دوست دارد روى دیگران اعمال نفوذ کند و به همین خاطر شخصیت افراد را درست درک نمى کند.

کسانى که خیلى کمرنگ مى نویسند
احتمال این که فردى حساس و دلسوز باشند بسیار زیاداست و موقعیت دیگران را حتى بیشتر از خودشان درک مى کنند و این امکان نیز وجود دارد که قادر به اثبات حرف خودشان نباشند و خیلى راحت ضربه مى خورند و وقتى دیگران از آن ها انتقاد مى کنند خیلى سریع از موضع خودشان عقب نشینى مى کنند.

 کسانی که خیلى کند و آهسته مى نویسند
به سرعت قادر به نشان دادن عکس العمل نیست؛ این افراد احتمالاً به زمان بیشترى براى ابراز عقیده خود نیاز دارند. افرادى که آهسته مى نویسند از نظر خلق و خو اغلب اشخاصى ملاحظه کار و محتاط هستند و در نتیجه به زمان بیشترى براى فکر کردن و فهمیدن نیاز دارند و در ابراز احساساتشان هم کند هستند و اغلب دوست دارند هیچ تصمیمى نگیرند تا این که یک تصمیم غلط بگیرند.

 کسانی که دست خط تند و شتابزده اى دارند
احتمالاً افرادى کم حوصله هستند و از اتلاف وقت خسته مى شوند و از نظر خلق و خو بسیار لحظه اى هستند.. سریع درک مى کنند و در نشان دادن رفتار و احساساتشان چندان پایدار نیستند و اغلب به دلیل شتابزدگى در تصمیم گیرى دچار لغزش و خطا شده و از این که در آرامش به حرف هاى دوستانشان گوش کنند خسته مى شوند.

 کسانی که دست خط ساده اى دارند و خیلى ابتدایى مى نویسند
در روابط با دیگران ترجیحاً واقع گرا و با تدبیر هستید و نمى توانید قبول کنید که گاهى باید با دیگران کنار بیایید و به آن ها توجه کنید و همچنین اطرافیان به ندرت از آن چه درون شما مى گذرد آگاهى پیدا مى کنند.

کسانی که دست خطى زیبا و پررنگ و لعابى دارند
این امکان وجود دارد که گاهى به شدت رسمى برخورد کرده و خیلى مفصل و با علاقه درباره مسایل دلخواهتان حرف بزنند و این احتمال نیز وجود دارد که درخواسته ها و تمایلاتتان پرتوقع و رویایى باشند.

اگر شما خود را داراى دست خط ریزى مى بینید و بسیار کوچک مى نویسید
احتمالاً شما توانایى هاى خود را دست کم مى گیرید و خودتان را از آن چه واقعاً هستید کمتر ارزیابى مى کنید و ممکن است گاهى تنگ نظر و خرده گیر باشید.

 اما اگر درشت مى نویسید
این احتمال وجود دارد که خودتان را زیادى بزرگ و مهم جلوه داده و گاهى بسیار با اعتماد به نفس و از موضع قدرت رفتار مى کنید.

اگر کسى دست خط شکسته اى دارد و حروف را زوایه دار و شکسته مى نویسد
فردى بسیار با اراده مى باشد و در کارهایش حد وسط را قبول ندارد و به همین علت اهل سازش و مصالحه نیست و اغلب به همین خاطر که وسط را دوست ندارد از دیگران خسته مى شود و تصمیمى نمى گیرد چون دوست ندارد راه اشتباه را انتخاب کند.

 اگر فردى دست خط ملایم و کشیده اى دارد
آدمى چند بعدى است و مى تواند مشکلاتش را از زوایاى مختلف بررسى و درک کند. برایش تنوع مهم است و گاهى احساس مى کند استعدادهاى زیادى دارد و نمى تواند هیچ کدامشان را به درستى شکوفا کند. ممکن است فردى زود رنج باشد و به ندرت علیه برداشت ها و انتقادات دیگران از خود دفاع کند.

اگر کلمات را در هم و فشرده مى نویسید
احتمالاً شما فرد راحتى نیستید و در جمع خودتان را کنارى مى کشید و مى خواهید کنترل خود را از دست ندهید. از برقرارى رابطه با دیگران خوشتان نمى آید و گاهى دوست ندارید خود را فردى خوش فکر نشان بدهید. اغلب بعد از دیگران ابراز عقیده مى کنید و عقیده خود را مى گویید واین به این علت است که قدرى محتاط هستید.

کسى که کلمات را با فاصله و باز مى نویسد
خیلى راحت با دیگران رابطه برقرار کرده و خیلى ساده و بى تکلف و مستقیماً به دیگران نزدیک مى شود. گاهى به راحتى از کوره درمى رود و با این کار ممکن است به حریم شخصى دیگران تجاوز کند و این به این علت است که او ارزشى به خوددارى کردن و کنترل خود نمى دهد، اما انسانى کوشا و باطراوت است که سریع تصمیم گرفته و با کارهاى خود به دیگران خدمت مى کند .

عدد علایق شما چنده؟البته به شرطی که تقلب نکنید.....

یران ناز 

این بازی به طرز شگفت آوری دقیق است! البته به شرطی که تقلب نکنید!
فقط به دستور العمل عمل نماید و تقلب نکنید، در غیر این صورت نتیجه درست از آب در نخواهد آمد!
این بازی نتیجه خنده دار و در عین حال شگفت انگیزی خواهد داشت!
پیام را یکجا تا پایا ن نخوانید بلکه مرحله به مرحله پیش بروید و عین دستورالعمل انجام دهید!
نکته: زمانی که می خواهید اسامی را بنویسید اطمینان حاصل کنید که اشخاصی هستند که شما آنها را می شناسید (تبصره ازنویسنده: یعنی اسم الکی یا بیخودی ننویسید!!!)
مهم: همچنین به یاد داشته باشید که به هنگام نوشتن اسامی و عمل کردن به دستورالعمل از احساس و غریزه خود استفاده کنید و بی خودی و بیش از حد فکر نکنید بلکه آنچه که در آن لحظه به ذهن تان می آید را بنویسید!
با زهم باید گفته شود که به آرامی و مرحله به مرحله به انتهای متن بروید در غیراین صورت نتیجه درست نخواهد بود!
خب حالا یک قلم و یک برگ کاغذ آماده کنید.

- اول از هر چیز اعداد 1 تا 11 را به صورت ستونی زیر هم بر روی کاغذ بنویسید.
-سپس در جلوی ستون 1 و 2 هر عددی را که مایلید بنویسید.
- حال در جلوی ردیف 3 و ردیف 7 نام شخصی را از جنس مخالف بنویسید.

قرار نشد به پایین نگاه کنید! تقلب ممنوع !!

- نام اشخاصی را که می شناسید (دوست ، اعضای خانواده یا فامیل) در جلوی
ردیف های 4، 5 و 6 بنویسید.
- در ردیف های 8، 9، 10 و 11نام چهار ترانه (آهنگ) را بنویسید (در جلوی هر ردیف نام یک ترانه)

و حالا کلید رمز گشایی این بازی:

- عددی را که در ردیف 2 نوشته اید مشخص کننده تعداد اشخاصی است که شما باید درباره این بازی به آنها بگویید!
- شخصی که نامش در ردیف 3 قید شده کسی است که شما عاشقش هستید!!!
- شخصی که نامش در ردیف 7 قید شده کسی است که شما دوستش دارید ولی با هم نمی سازید.

- شخص شماره 4 کسی است که شما بیش از همه به او اهمیت میدهید!
- شخص شماره 5 کسی است که شما را بسیار خوب می شناسد.
- شخصی که نامش در ردیف 6 قید شده، ستاره بخت (ستاره خوش شانسی) شماست!
- آهنگ قید شده در ردیف 8 با شخص شماره 3 تطبیق می کند (مرتبط است)!!!
- آهنگ شماره 9 آهنگی برای شخص شماره 7 است!
- آهنگ شماره 10 آهنگی است که بیش از همه افکار شما را بازگو می کند!
- و بالاخره شماره 11 آهنگی است که می گوید شما در باره زندگی چه احساسی دارید!!!!
واقعا شگفت آور است نه؟! ولی به نظر می آید که درست باشد!
خب چطور بود؟

رابطه ی دندان با شخصیت افراد

دندانهای مرتب،منظم و ریز:
تداعی کننده یک چهره مهربان، ساده، قانع و با گذشت است. عواطف و احساسات قوی و مهربانی در لبخند آن ها کاملا نمایان است. چهره ای آرام و دلسوز دارند. به آینده امیدوارند و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار هستند.

وقتی دندان های پیشین (سانترال) بزرگ تر هستند:
نشان دهنده فردی ماجراجو، شلوغ، پر احساس، در عین حال دقیق، منظم، مقتدر، جسور، جاه طلب و کنجکاو که قبل از انجام هر کاری بارها و بارها جوانب کار را می سنجد به گونه ای که گاهی اوقات خود نیز خسته می شود. از روابط اجتماعی قوی و مناسبی برخوردار است.

دندان های نامرتب:
بیان کننده شخصیتی خجالتی و کمرو اما مصمم و قاطع که به مسایل پیرامون خود نگاهی عمیق دارد. ترجیح می دهد افکار جدیدی در خانواده پایه گذاری کند. زیاد اهل مسافرت نیست. به دوستی های ماندگار نیز پایبندی ندارد، ولی پشتکار زیادی دارد. شدیدا خواهان تنوع و جاه طلب است.

دندان های مرتب اما با فاصله:
فرد قابل اعتماد و پشتیبانی قوی برای اعضای خانواده، دقیق، نکته سنج و دارای قدرت تحمل بالا است. بیشتر مواقع برای حل مشکلات ترجیح می دهد به تنهایی مسایل خود را حل کند. خیلی اهل ریسک نیست. ترجیح می دهد آهسته و پیوسته حرکت کند. با این حال پشتکار و مداومت است که همواره او را به جلو می برد. احساس مسئولیت قوی و عجیب نسبت به خانواده و دوستان و آشنایان و همکاران و حتی همسایه ها، از او موجودی صبور و مهربان می سازد. به خوبی می تواند سخنرانی کند، بحث و استدلال کند و دیگران را متقاعدکند.

یک داستان عشقی شگفت اور

 

هشت سال است که “رودان”، لک لک نر، هر سال برای دیدار و بودن با همسر بیمار و معلول خود، “مالنا”، 13 هزار کیلومتر پرواز می کند و به آشیانه ی تابستانی عشق خود باز می گردد!.

با فرارسیدن بهار، امسال نیز، “رودان همانند سال های گذشته، پس از طی یک مسیر 13 هزار کیلومتری، از آفریقای جنوبی به کرواسی بازگشت تا بهار و تابستان را با “مالنا” بگذراند.  مالنا، لک لک ماده ای ست که به سبب یک زخم قدیمی قادر نیست مهاجرتی تا این حد طولانی را انجام دهد.

“استیپان فوکیک” زیست شناسی که از سال 1993 به درمان لک لک ماده می پردازد در این خصوص توضیح داد: “رودان هر سال برای دیدن جفت خود به کرواسی باز می گردد و در طول تمام این سال ها به مالنا وفادار بوده است. این هشتمین سال پیاپی است که شاهد این منظره بوده ام.”

یک بال مالنا در سال 1993 توسط یک شکارچی زخمی شد و به این ترتیب این لک لک ماده برای همیشه از پرواز باز ماند.

هر سال ماجرای عشق “رودان و مالنا” توجه بسیار ی از خبرنگاران و علاقه مندان را به خود جلب می کند، و به همین دلیل صدها نفر برای ثبت لحظه دیدار این زوج عاشق در دهکده ی “برودسکی واروس” در شرق کرواسی، گرد می آیند، اما “رودان” بدون توجه به این افراد مستقیما در آشیانه، جایی که مالنا انتظار او را می کشد، فرود می آید.

این زیست شناس کروات اظهار داشت: “دیگر لک لک ها به صورت جفت جفت ظرف پنج شش روز به آشیانه های خود باز می گردند، درحالی که “رودان” اولین لک لکی ست که به خانه می رسد، چون “مالنا” در خانه بی صبرانه انتظار او را می کشد.”

در این آشیانه ی تابستانی عشق، همانند سال های گذشته، ظرف دو ماه آینده چهار پنج جوجه لک لک زاده خواهند شد و “رودان” وظیفه آموختن پرواز به آنها را به عهده خواهد گرفت، چون “مالنا” قادر به پرواز نیست.

در پاییز و با فرا رسیدن زمان مهاجرت، جوجه ها با پدر خود به سوی آفریقای جنوبی پرواز می کنند، درحالی که “مالنا” تا بهار آینده در انتظار بازگشت “رودان”، عاشق وفادار خود، در آشیانه خواهد ماند..!

مرگ های عجیب و غریب

روز مرگ همه ما بالاخره یک روز فرا می‌رسد اما برخی مرگ و میر ها به شکلی جالب و عجیب در طول تاریخ اتفاق افتاده که متوفی را هم به شهرت رسانده است. برخی از این مرگ ها را مرور می‌کنیم:

آرنولد بنت: داستان نویس انگلیسی- وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت!

آگاتوکلس: خودکامه سراکیوز - در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.

آلن پینکرتون: موسس آژانس کارآگاهی آمریکا -هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.

آیزادورا دانکن: رقاص آمریکایی -هنگامی‌که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.

اسکندر کبیر: پادشاه مقدونی - به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت.

الکساندر: پادشاه یونان -یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.

تامس آت وی: نمایشنامه نویس انگلیسی -مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک گیته به دست آورد و با آن یک دست پیچ گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پرکن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد!

جان وینسون: ماجراجوی بریتانیا -وی در ۷۲ سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت.

جروم ناپلئون بناپارت: آخرین بناپارت آمریکایی - در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخم های حاصله در گذشت.

جورج دوک کلارنس: انگلیسی -به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره شراب خفه شد.

جیمز داگلاس ارل مورتون: - بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.

رودولفونی یرو: ژنرال مکزیکی - اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.

زئوکسیس: نقاش یونان (قرن پنجم ق.م)- به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!

ژرار دونرال: نویسنده فرانسوی - با بند پیشبند، خود را از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد.

فرانسیس بیکن: براثر گرفتاری در یک سرمای ناگهانی گرفتار شد و درگذشت.

فالک فیتز وارن: چهارم بارون انگلیسی - در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.

کلادیوس اول: امپراتور روم - با یک پر آغشته به سم خفه شد.

کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ: این انگلیسی در اثر خشم ناشی از مستی، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت.

گریگوری یفیموویچ راسپوتین: وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند.

لایونل جانسن: شاعر انگلیسی از روی چهارپایه پشت بار به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.

لنگی کالیر: کلکسیونر آمریکایی در خانه خود و در تله ای مهلک درگذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود.

مارکوس لیسینیوس کراسوس: سیاستمدار رومی‌- این رهبر بدنام و صراف رمی‌ به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش درگذشت.

هنری اول: پادشاه انگلیسی -در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد.

یوسف اشماعیلو: کشتی گیر ترک - بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود در دریا غرق شد. چون نتوانست به راحتی شنا کند.

تامس می: مورخ انگلیسی - بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد